بایگانی برچسب ها: سرخاک ثریا، محمود بی وفا، دختر تاجر
«هنوز چند روزی از پوشیدن لباس سربازی نگذشته بود میدانستم چشم به راهی در خانه دارم. ثریا تازه عروس بود و باید دوری من را تحمل می کرد. وقتی پذیرفت سر سفره عقد بنشیند، پدر و مادرش راضی نبودند و مرتب از بیکاری محمود، مینالیدند. میخواست کوتاهیهای گذشته را جبران کند. باید پیروز میشد و […]