والدین میلاد قرار بود به میهمانی بروند. برای اینکه پسر دوازده ساله شان در خانه تنها نماند، قرار شد او را به خانه پدربزرگ و مادربزرگش بفرستند. مادر که فرصت نداشت خودش فرزندش را همراهی کند، از طریق یکی از تاکسی اینترنتی ها درخواست تاکسی کرد. با گذشت زمان زیادی، تاکسی پیدا نشد و مادر به پیشنهاد پسرش این بار درخواست پیک موتوری کرد که اتفاقا خیلی زود پیک پیدا شد و خودش را به خانه آن ها رساند و پس از سوارشدن پسربچه، راهی شد؛ اما ساعتی بعد که شماره ای ناشناس بر روی تلفن همراه زن جوان افتاد و او جواب داد، با شنیدن صدای گریه پسرش و صحبت هایش، انگار دنیا روی سرش خراب شد.
در این پرونده زن جوان به درخواست پسرش موتورسیکلت گرفته بود تا فرزندش را به خانه پدربزرگش برساند. طبق محاسبه مادر باید پسرش یک ربع بعد به مقصد می رسید، اما نیم ساعت بعد پدرش با او تماس گرفت و علت تأخیر میلاد را جویا شد.
مادر که تا آن لحظه فکر می کرد پسرش به مقصد رسیده است، بلافاصله نرم افزار را روی گوشی اش باز کرد و متوجه شد که پیک به جای اینکه به سمت مقصد درخواستی برود، در مسیر دیگری قرار گرفته است و به سمت ناکجاآباد می رود. او بلافاصله شماره تلفن همراه پیک را گرفت؛ آن هم نه یک بار، بلکه پشت سر هم و بیش از ۱۰بار به این فرد زنگ زد، ولی راکب موتورسیکلت نه تنها پاسخ نداد، بلکه بلافاصله در نرم افزار، پایان سفر را فعال کرد و بعد از اینکه پایان سفر را به شرکت تاکسی اینترنتی اعلام کرد، پاسخ زن جوان را داد و با عذرخواهی مدعی شد که روی ترک موتورسیکلت بوده و صدای زنگ گوشی اش را نشنیده است.
مادر که از سرنوشت پسرش وحشت زده بود، بدون توجه به حرف های پیک از پسرش پرسید که چرا تا به حال به مقصد نرسیده است. پیک با خونسردی اعلام کرد که میلاد از او خواسته است به منطقه مجد برود و در مقابل یک سوپر مارکت پیاده شده است.
این جمله عرق سردی روی پیشانی مادر نشاند. پدر میلاد که متوجه ماجرا شده بود، گوشی را گرفت و شروع به داد و فریاد بر سر پیک کرد. در همین حال از شماره ناشناسی با مادر میلاد تماس گرفته شد که مادر بلافاصله مکالمه با پیک را ناتمام رها کرد و به شماره ای که مشخص شد چندبار دیگر هم با او تماس گرفته است، جواب داد که صدای پسرش را از آن سوی خط شنید.
میلاد درحالی که گریه می کرد، به پدر و مادرش اعلام کرد که پیک موتوری فکرهای شیطانی در سرش داشته و قصد آزار و اذیت او را داشته است که به بهانه ای از موتور او پیاده شده و درون یک سوپرمارکت رفته و از فروشنده کمک خواسته است.
بعد از میلاد، مردی میان سال که مالک سوپرمارکت بود، گوشی را گرفت و آدرس مغازه اش را داد تا والدین پسر نوجوان، دنبال فرزندشان بروند. دقایقی بعد این والدین هراسان به سوپرمارکت در بولوار مجد رفتند و از اینکه پسرشان را سالم می دیدند، خوش حال شدند.
میلاد درباره اتفاق های آن روز به والدینش گفت: وقتی به سمت خانه پدربزرگ حرکت کردیم، راکب موتورسیکلت یک باره از مسیر خارج شد و در کوچه های تودرتوی بولوار مجد به سمت من دست درازی کرد و فکرهای بدی داشت، من هم به بهانه اینکه تشنه ام و می خواهم آب بخرم، او را وادار کردم که بایستد و سریع از موتور پایین پریدم و خودم را به این سوپرمارکت رساندم. والدین این پسر نوجوان از فروشنده قدردانی کردند و بلافاصله با پلیس تماس گرفتند و موضوع را گزارش کردند. به دنبال گزارش این خانواده، سرهنگ محمد چراغ، فرمانده انتظامی مشهد، از سرهنگ رجبعلی صفایی، فرمانده کلانتری سناباد و همکارانش خواست تا به پرونده رسیدگی کنند.
با توجه به حساسیت پرونده، بلافاصله گروهی از مأموران دایره اطلاعات این کلانتری تحقیقات خود را آغاز کردند و با بررسی ادعای خانواده میلاد، پیک موتوری را شناسایی کردند و به کلانتری فراخواندند. در ادامه این فرد با حکم مقام قضایی دستگیر و برای رسیدگی به اتهامش تحویل دادسرا شد.
منبع : شهرآرا